یک مدل کسب وکار جدید نه تنها از پیکربندی دوباره استراتژی اصلی کسب وکار سازمان و قابلیتهای پویا برخاسته است، بلکه نیازمند ایجاد درک از دینامیکهای اجتماعی فرهنگی، شکافهای فرصت، ساخت مجدد ارزشهای پیشنهادی به مشتری و پیکربندی دوباره شبکه کسب و کار و زنجیره های ارزش میباشد.
مدل کسب و کار توصیف ارتباط عرضه کنندگان و مشتری است. توصیفی از نقشها و ارتباطات ما بین مصرف کنندگان، مشتریان، هم پیمانان و عرضه کنندگان یک شرکت است که جریانات اصلی تولیدی، اطلاعاتی و مالی و همچنین منافع اصلی شرکا را مشخص می کند.
مدل های کسب و کار از زمان های پیشین وجود داشته اند با این وجود در زمانهای مختلف با نام های گوناگونی مورد استفاده قرار گرفته اند. اما در نهایت تمامی مدلهای کسب و کار ناشی از لزوم شکلگیری زنجیره ارزش در یک کسب و کار هستند.
فعالیت هایی که باعث شکل گیری زنجیره ارزش می شوند را می توان به سه بخش تقسیم کرد.
1. فعالیت های مرتبط با درست کردن چیزی، طراحی، خرید مواد خام، ساخت و فعالیت هایی از این دست.
2. فعالیت های مرتبط با فروش چیزی، جستجو و یافتن مشتری، داد و ستد های فروش، توزیع محصولات و یا انتقال خدمات
3. پشتیبانی عملیات نظیر منابع انسانی، زیرساخت ها و توسعه فناوری
با بهره گیری از نظریه و راه کار زنجیره ارزش ما می توانیم بفهمیم که چگونه بخش های یک کسب و کار با هم هماهنگ میشوند. یک مدل کسب و کار ممکن است با هدف طراحی محصولی جدید برای نیازهای پیش بینی نشده تهیه شود و یا ممکن است بر روی راههای بهتر تولید، فروش یا توزیع محصولات و خدمات تمرکز کند.
یک مدل کسب و کار جدید و خوب اغلب اوقات حاصل ترکیب عناصری از هر دو طرف است و مزیتهای رقابتی مختلفی را به همراه دارد که فراتر از یک محصول جدید یا یک فرایند بهینه سازی در جریان زنجیره ارزش است.
مدل کسب و کار چیزی جز آشکار سازی استراتژی های یک شرکت نیست. مدل کسب و کار و استراتژی رقابتی با هم پیش می روند، یک استراتژی رقابتی توصیفکننده این است که یک کسب و کار چگونه می تواند فعالیت هایش را بهتر از رقبا انجام دهد.